عشـــــــق و جنــــــــون
عـکسهای بی نظیر وجذاب
از بس از اين زندگي غم ديده ام شاعر شدم
درسرودنهاي احوالم چنين ماهر شدم !
هرچه دنيا درد وغمها داشت، آورد بر سرم
من نِشَستم۫ بختِ تارم را فقط ناظر شدم !
زير بار اينهمه غم، من عجب پُرطاقتم !
من مگر ايّـوب هستم، کاینچنین صابر شدم ؟!
در طوافِ کعبه ي رنج و عذابم دَم به دَم
من خُدايم را در اوجِ غصه ها زائِر شدم !
خواستم در کوي دلبر۫ تا ابد ساکن شوم
از بدِ دوران، ز آنجا هم فقط عابر شدم ...
بسکه در دنيا کشيدم زَجر بي حدّ و حساب
درحریمِ حق تعالي، طيِب و طاهر شدم !
يک شبِ ديگر هم ازشبهاي پُردردم گذشت
بازهم در مَحضرِ شب۫ گريه ها حاضر شدم ...
نوشته شده در یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:شب هاي پُردرد,شعر,عاشقونه,عاشقانه,عاشقانه ها,شعر عاشقونه,اشعار عاشقونه,دلتنگی,دلم تنگه,تنها,تنهایی,دخترک غمگین,دخترک,غمگین,شعر دلتنگی,, ساعت
14:23بدست مینا| 31 دل نوشته |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
Design By : ashkii341 |